هنر معلمي


 






 

روز معلم
 

تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند،اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشربياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرينش در آمد.
انسان نيز با پذيرش اين مسئوليت، نام خويش را در اين گروه و در قالب واژه مقدس معلم ثبت کرده است.معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و نداي فطرت رابه گوش همه مي رساند.همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در دوران بشر جاري مي سازد.
دغدغه معلم هميشه اين است که حيات بشر، بر مدارارزش ها و کرامت انساني بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دين، همت اساسي آدمي باشد و هيچ بيگانه اي را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشي دين و ميهن فراهم نيايد.
در اين مسير خطير، بزرگاني گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد.علامه شهيد استاد مرتضي مطهري(رحمه الله)از همين طايفه مقدس است که در سنگر تعليم و تعلم، به قله هاي رفيعي دست يافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامي که خود معلمي بزرگ است همه آثارش را مفيد مي داند و بهره برداري از آنها را سفارش مي کند...

مفهوم علم
 

-امروزه در زبان پارسي و عربي کلمه علم به دو معناي متفاوت بکار برده مي شود.
1-معناي اصلي و نخستين علم، دانستن در برابر ندانستن است.قرآن کريم به اين معنا اشاره دارد که «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون»«آيا يکسانند آنان که مي دانند و آنان که نمي دانند.»(زمر/9)از اين منظريه همه دانستيها صرف نظر از نوع آنها علم گفته مي شود مطابق اين معنا، اخلاق، رياضيات، فقه، دستور زبان، مذهب، زيست شناسي و نجوم همه علم اند..کلمه Knowledge در انگليسي و Connaissance در فرانسه معادل اين معنا علم اند.
2-کلمه علم در معناي دوم منحصراً به دانستني هايي اطلاق مي شود که بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشند.علم در اين جا در برابر همه دانستنيهايي قرار مي گيرد که آزمون پذير نيستند.اخلاق(دانش خوبي هاوبديها)متافيزيک(دانش احکام و عوارض مطلق هستي)عرفان(تجارب دروني و شخصي)منطق(ابزار هدايت فکر)فقه، اصول، بلاغت، و ...همه بيرون از علم به معناي دوم آن قرار مي گيرند و همه به اين معنا غير علمي اند کلمه SCIENCE در انگليسي و فرانسه معادل اين معنا علم اند.
ديده مي شود که علم در اين معنا بخشي از علم به معناي اول را تشکيل مي دهد و به سخن ديگر علم تجربي نوعي از انواع دانستنيهاي بسياري است که در اختيار بشر مي تواند قرار گيرد.

معناي عالم با توجه به دو تعريف از علم
 

-در نگاه اول به علم که نگاه ترکيبي به معرفت است خداوند معلم اول و پيامبر معلم ثاني است چرا که پس از تعليم آدم توسط خداوند دستور « قال يا آدم اننبئهم باسمائهم»(اي آدم ملائکه را به اين اسماء آگاه ساز/بقره 33)آدم عليه السلام داده شده اين بدان جهت است که اساساً هدف افرينش انسان با علم و معرفت پيوند ناگستني دارد در بيان رسا و جامع سيد شهيدان امام حسين(ع)اين معنا به خوبي روشن است که :
«ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه»
(بندگان را نيافريد مگر براي آن که او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند کرد.در اين معنا هدف از ارسال معلم ثاني ارائه معرفتي است که انسان بواسطه آن به عبادت مي رسد «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفي ضلال مبين»(اوست خدايي که پيامبر برزگوار از ميان شان برانگيخت تا بر آنان آيات وحي را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شريعت کتاب و حکمت الهي را بياموزد که پيش از اين همه در ورطه جهالت و گمراهي بودند(جمعه/2)
در اين آيه همه علوم از جمله بيان، اخلاق، تعليم کتاب و حکمت، براي رهايي از گمراهي و يافتن راه هدايت(عبادت)توسط پيامبر(ص)معرفي شده است.
-در نگاه دوم که نگاه تفکيکي به شاخه اي معرفت است.معلم اول از ارسطو است.
چرا که «وي نخستين واضح علم م»نطق بود...و راه دليل و برهان منطقي را باز نمود و معلم ثاني نيز ابونصر فارابي است بخاطر آنکه او اول بار کتب حکمت يوناني را که ارسطو و غيره تحرير کرده اند از يوناني به عربي ترجمه کرد و تعليم داد...

ارزش و مقام معلم
 

شرافت و مرتبت معلم زماني اهميت دارد که بتواند شان خداوند و پيامبران را در وجود خود محقق سازد و پيوند انسان به هدف متعالي خلقت يعني عبادت را برقرار سازد.لذا در اين تعريف شهيد مرتضي مطهري يکي از آن معلمان راستين است که اولاً با نگاه ترکيبي به همه معارف بشري نظر مي کند و ثانيا تمامي تلاشهاي علمي و عملي را مقدمه اي براي عبادت مي داند و در اين راه به مرحله سوم دينداري راه مي يابد و با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را کامل مي سازد.به هيمن مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه(11 ارديبهشت)را روز معلم ناميدند.

هنر معلمي:
 

معلمي شغل و حرفه نيست، بلکه ذوق و هنر توامندي است معلمي در قرآن به عنوان جلوه اي از قدرت لايزال الهي نخست ويژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالي است.در نخستين آيات قرآن که بر قلب مبارک پيغمبر اکرم(ص)نازل شد، به اين هنر خداوند اشاره شده است: اقرا باسم ربک الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذي علم بالقم، علم الانسان ما لم يعلم.(علق،1-5)بخوان به نام پروردگارت که جهانيان را آفريد.انسان را از خون بسته سرشت بخوان!و پروردگارت کريمترين است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمي دانست.در اين آيات خداوند، خود را معلم مي خواند و جالب اين که معلم بودن خود را بعد از آفرينش پيچيده ترين و بهترين شاهکار خلقت، يعني انسان آورده است.مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرينش قرار داد.نوعي انساني را که هيچ نمي دانست، به وسيله قلم آموزش داد که اين از اوج خلاقيت و هنر شگفت خداوند در امر آفرينش حکايت دارد:

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد
هزاران نقش بر لوح عدم زد

از اين رو، مي توان گفت که هنر شگفت معلمي از آن خداوند عالم است.شهيد ثاني رحمت الله درباره هنر معلمي خداوند مي فرمايد:
خداوند از آن جهت به وصف(اکرميت)و نامحدود بودن کرامتش، توصيف شد که علم و دانش را به بشر ارزاني داشته است.اگر هر مزيت ديگري، جز علم و دانش، معيار فضيلت به شمار مي رفت،شايسته بود همان مزيت با وصف(اکرميت)در ضمن اين آيات همراه و هم پاگردد و آن مزيت به عنوان معيار کرامت نامحدود خداوند به شمار آيد.کرامت الهي در اين ايات با تعبير «الاکرام»بيان شده است.چنين تعبيري مي فهماند که عالي ترين نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترين مقام و جايگاه او، يعني علم و دانش هم طراز است.
 

به همين جهت امام خميني(ره)مي فرمود:
 

معلم اول خداي تبارک و تعالي است...به وسيله وحي؛مردم را دعوت مي کند به نورانيت؛دعوت مي کند به محبت؛ دعوت ميکند به مراتب کمالي که از براي انسان است.

معلمي برتر از شهادت
 

حضرت امام جعفر صادق(ع)ميفرمايند:«هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان هارا جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت».اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در سايه علم و تربيت معلمان و تعليم شايسته آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.

توصيه امام سجاد(ع)به دانش آموزان
 

امام سجاد(ع)در زمينه حفظ حقوق معلم مي فرمايد:«حق معلم بر تو آن است که همواره، با ديده تعظيم و تکريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نکني.»

لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد
 

مرحوم شهيد ثاني در مورد لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مينويسد:«معلم بايد درباره شاگردان،خواهان اموري باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستي کند.و از هر گونه شر و بدي که براي خويش نمي پسندد براي شاگردانش نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه دلسوزي و برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاکي از کمال ايمان معلم و حسن رفتار و برداري، نمايانگر روح تعاون و همبستگي معلم نسبت به آنان مي باشد.»

حقوق معلم در آينه
 

فرمايشات حضرت سجاد(ع)
 

حضرت سجاد(ع)در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:«حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخگو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از تو و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم».

داستاني زيبا از رباطه شاگرد و معلم:
 

بهترين نوع اين رابطه که سرشار از ادب و فروتني است، در داستان حضرت موسي(ع)به عنوان شاگرد و حضرت خضر(ع)در مقام معلم نمود دارد.موسي(ع)مأمور شد تا از بنده اي صالح به نام خضر(ع)کسب علم کند.قرآن آغاز گفت و گوي اين معلم و شاگرد را اين چنين بيان مي کند:
قال له موسي هل اتبعک علي ان تعلمن مما علمت رشداً «قال انک لن تستطيع معي صبراً»و کيف تصير علي ما لم تحط به خبراً «قال ستجدني ان شاء الله صابراً و لا اعصي لک امراً»قال فان اتبعتني فلا تسئلني عن شيء حتي احدث لک منه ذکراً.(کهف:66-70)موسي به او گفت:«آيا از تو پيروي کنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده که مايه رشد است به من بياموزي؟ گفت:«تو هرگز هم پاي من نمي تواني صبر کني و چگونه در مورد چيزهايي که از آن شناخت نداري، شکيبايي مي کني؟ «گفت:اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت و در هيچ کاري نافرماني تو نمي کنم».گفت:اگر به دنبال من آمدي، چيزي از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگويم.»

معلمي در کلام امام خميني(ره):
 

نقش معلم در جامعه،نقش انبياست؛انبيا هم معلم بشر هستند.تمام ملت بايد معلم باشند؛فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.

معلم در سخنان مقام معظم رهبري:
 

دست تواناي معلم است که چشم انداز آينده ما را ترسيم مي کند.اگر مي بينيد که اميرمؤمنان، مولاي متقيان علي(ع)مي فرمايد:«من علمني حرفا فقد صيرني عبداً؛ هر کس چيزي به من بياموزد، مرا غلام خويش کرده است.»اين بيان براي ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخيص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت يک ملت مؤثر است.

معلم در کلام استاد مطهري:
 

معلم بايد نيروي فکري متعلم را پرورش دهد و او را به سوي استقلال راهنمون شود.بايد قوه ابتکار او را زنده کند؛ يعني در واقع، کار معلم آتش گيره دادن است.فرق است ميان تنوري که شما بخواهيد آتش از بيرون بياوريد و در آن بريزيد تا آن را داغ کنيد و تنوري که در آن هيزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گيره از خارج مي آوريد و آن قتدر زير اين چوب ها و هيزم ها قرار مي دهيد که اينها کم کم مشتعل شود.

مقام معلم

مي توان در سايه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد، ياد آموختيم
پس، سويداي سواد آموختيم

از پدر گر قالب تن يافتيم
از معلم جان روشن يافتيم

اي معلم چون کنم توصيف تو
چون خدا مشکل توان تعريف تو

اي تو کشتي نجات روح ما
اي به طوفان جهالت نوح ما

يک پدر بخشنده آب و گل است
يک پدر روشنگر جان و دل است

ليک اگر پرسي کدامين برترين
آنکه دين آموزد و علم يقين
 

استاد حسين شهريار
منبع:نشريه خانواده مطهر